نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

94- غمین نشه دلهای ما

سلام دختر یکی یه دونه ناردونه نازدونه من .... قشنگیای مامان خوبه ؟ آخ که دلم یه ریزه شده برای دیدنت بغل کردن بو کردنت.....   دوست نداشتم بنویسم ولی نوشتم برای خودم نه برای شما ... اینکه چی شده بماند ... می نویسم چون ناراحتم نه برای خودم به خاطر شما ... ناراحتم چون من به خاطر شما خیلی تغییر دادم خوردمو .. چون دوست نداشتم شما با هیچ بدی بزرگ بشی با هیچ بغض و کینه ای ... شما احتیاج داری به همه خوبی های عالم ... به همه آدمای عالم .. من نمی تونم بگم و بخوام از شما که این خوب و اون بد ... خوب و بد آدما چیزیه که باید مثل خیلی چیزای دیگه مثل شنای روی ساحل مثل آب دریا مثل گرمی آتیش مثل تش باد و شرجی مثل مزه شیرین خرما و گس خارک مثل م...
31 خرداد 1394

93- جشن دندونی و افطاری دختر گلم

سلام دختر یکی یه دونه مامان الهی مادر فدای اون مرواردیای قشنگت بشه  که گاهی موقع شیر خوردن مامانی رو محکم گاز می گیری و مامانی کلی دردش میاد ... فدات شم نمی دونی یه حسی دارم انگار دیشب که مهمونا رفتن خدا محبت و عشقی که از شما تو دلم گذاشته بود و بی نهایت بود اون بی نهایت و دوباره کرد به توان بی نهایت ... جوری که اصلا نمی تونستم یه لحظه ازتون دل بکنم .... با اینکه حسابی خسته بودم و کمرد و دست و پام درد می کرد کلی برای خوابوندم شما با عشق ... یعنی خوابیدیدا ولی باز تو بغل شما رو نگه داشتمو نگاهتون کردمو و قربون صدقه الان بغض دارم .. دختره یکی یه دونم دلم برات تنگ شده مادری ... خوب از جشن شما بگم .. که تقریبا همه کارارو ماما...
30 خرداد 1394

92- 8 ماهگي دختر طلام و دس دسي كردنش

سلام قشنگياي مامان ... يعني هر چقد بگم دردت به جانم كم گفتم  ... قشنگياي مامان  يه سوال دارم ازت چرا اينقد بد خوابي ؟؟ چرا نمي زاري ماماني حتي 1 ساعت خواب مفيد داشته باشه ؟ يه نگاه به چشماي قرمز مامان بكن ؟؟؟ مي خندي ؟؟؟ خنده مي كني ؟؟؟ اي جانم فداتتتتتت خوب دختري من جمعه عصر يعني 22/3/94 براي اولين بار خودش اهنگ معروف خودشو كه داري داري هست و خوند و دست زد ... قبلش ماماني هر كاري مي كرد و دستاي شما رو مي گرفت كه دس دسي كنيد و براتون شعر مي خوند شما مقاومت مي كرديد ... ولي جمعه عصر در يه حركت خود جوش شادي به دل مامان و بابا اوردي .. اينقده خوشگل دس دسي مي كردي   اونم با آهنگ داري داري كه خودت مي خوند...
20 خرداد 1394

91- دردت به جانم ... اولين مرواريداي دخترم و خزيدن

سلام دختر يكي يه دونه و نازدونه و انار دونه من عشق مامان... خوبي خوشي ؟؟؟ الان كه داري اينارو مي خونه ؟؟؟ نمي دونم چند سالته ؟كجايي ؟ چه روزو روزگاري داري ؟؟ ولي اين و بدون ... تا ابد تا ابد ... تو هر شرايطي كه باشم و باشي .. عاشقتم.... عاشقققققققققققق به قول بابالو درد جزاتير لانگرهانست به جزاير لانگرهانسم ... داستاني داريم با اين بابالوت .. تو خونه راه مي ره و مي گه : دردت به جانم . دردت به مالم (به زبون كردي مال يعني خونه ... دارايي ) دردت به عمرم . دردت به قلبم درد چشمات به چشمام . درد دندونت به دندونم . درد پاهات به پاهام .... لاصه همينجور مي گه ... منم هي با آهنگ برات مي خونم: دردت به جانم... آرام جانم .. چشم و ...
20 خرداد 1394

90- گوشاي دخترم نگين دار شد ....

سلام پلنگه ... سلام پلنگه چشم قشنگه ....ماماني همش اين شعرو براي شما مي خونه .... اي جان مادر.... دردت به جانمممممممممممممم خوبي عشقي ... اي جان .. الان لبريزم از وجودت دلم برات شده يه ارزن .. خدا مي دونه ساعتاي كاري بهم چي مي گذره .... از 4 خرداد تا الان اتفاقاتي كه افتادو مي نويسم عزيزم... اول از همه اينكه بابايي 5 شنبه ساعت 4 صبح برگشت از ماموريت ...و كلي چيزاي خوشگل خوشگل خريد براي شما و يكيش يه دونه از اين برجاي بزرگ .. البته كوچولوشو داشتي بابالو بزرگشو زحمت كشيد و خريد .. يه سري خوردني و تنقلات و طبق معمول هميشه هوارتا ساق دست خوشگل برا ماماني .. برا خودشون هم كت و شلوار خريدن . كه خيلي خوشگل بود و ماماني خيلي دوسش داشت ... ب...
10 خرداد 1394

89- تو عزيز دلمي

سلام فرشته مهربون مامان خوبي ماهي كوچولو خال جان به شما مي گه ماهي .. مي گه مثل ماهي هميشه لبتون بازه ومي خنديد ... فداي دختر ملهبونم بشم ... آخرين باري كه نوشتم 23 ارديبهشت بود از اون روز تا الان .... آخر هفته يعني 25 ارديبهشت  و روز جمعه رييس بابايي و خانوم و دو تا پسر گلش مهمون بودن شام خونمون وماماني كلي هنر نمايي كرده بود .. البته متاسفانه شما چند ساعت قبل از اومدن شون يهو قسمت پوشكتون وحشتناك ضخم شد ... بميرم برات اينقد جيگرم كباب بود ... اصلا تحمل نداشتم كاملا پوست كنده شده بودو زخم .. چند بار تو طول هفته دكتر برديم و گفتن اين به خاطر اثرات مصرف آنتي بيوتيكاشه كه اينجوري پوست پشتشو كرده و احتمالا مدفوعش و اسيدي... ...
4 خرداد 1394

88- 7 ماهگرد

  سلام عزيز دل مادر.....عشق.. نفس همدممممممممممممممممم فداي تو بشم عزيز دلم ... هفتمين ماهگردت مبارك ... براي بودنت براي خنديدنت براي بغل كردنت و براي عاشق بودنت ممنونم ...ممنونم كه هستي مادري ممنون ... خدا رو صد هزار مرتبه شكر مي كنم براي بودنت .... ان شالله هميشه خوشبخت و عاقبت بخير باشي و تندرست ... ان شالله زود زود بيام وتولد 7 سالگيت و تبريك بگم خانمي مامان ......امروز بعد از اومدن از دكتر براي ماهگرد 7 ماهكيت با بابايي يه جشن كوچولو مي گيريم .. و يادم نمي ره كه هنوط عكس هيچ كدوم خوب از 3 شنبه هفته قبل تا الان اتفاق خاصي نبوده روزمرگي هاي هميشگي جز اينكه دكتر به شما مجدد به خاطر يه كوچولو التهاب دارو داد ولي شم...
23 ارديبهشت 1394

87 - بازم عکس

سلام دختر قشنگم ببین مامانی چقد امروز فعال شده . جالبیش به اینه کلیم کار داره ...   عزیز من یادم نرفته کلی عکس و مطلب از قبل و بعد از تولدت بدهکارم بهت ان شالله سر فرصت ... عکسای دیشب بعد از برگشت از دکترت هست و...بازم بابایی نبود ... بابایی مامانی خیلی از نبودنت اذیته ... گاهی احساس می کنه هزار کیلو بار رو دوششه تو این زندگی و همش و داره تنهایی حمل می کنه ... وقتیم می آی انگار نه انگار .. می دونم خسته ای .. ولی منم هستم می دونم سر کار گرفتاری ولی منم اداره کلی اذیتم .. خیلی از روزا با ژلوفن و مسکن خودم و سر پا نگه می دارم و سر دردا و میگرنای وحشتناکم ... بگذریم ... همه خوبی های عالم برا دخترم تو نباشی چه امید...
15 ارديبهشت 1394

86 - گل رز مامان

خوب این پستم عکس می زارم ... عکسای روز پدر ....   بابالووو روزت مبارک ....     فدات بشم که وقتی دوربین فلش می زد چشمات وگرد می کردی ...جمعه شب  کنار دریا.. با اون لباس نازت ...دختر آمریکایی منه       اوااا مادر زشته زبون چرا ؟   لبات غنچه می کنی دلبرییییییی بلاچه دوباره داره فضولی می کنه     باز گیر دادی به عروسک انگشتیات       بلاچه مامان در حال هام هام کردن عروسک انگشتیش... خوشمزس مامانی ؟ ...
15 ارديبهشت 1394