نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

58- 35 هفتگی دردونه مامان

سلام نفس مادر .. خوبی دخمل مخمل مامان ؟ فدای قشنگیات بشه مادر . خانومی من امروز 35 هفته و 2 روزشه . یه دختر ناز با قدی حدود 45-46 سانت و وزنی حدود 2 کیلو 300 گرم .. ای عمر مادر ... این روزا خبر خاصی نیست . جز اینکه همچنان درگیر کارای قبل از اومدن شما هستیم ولی کند . چون بابایی تو ادارشون یه همایش دارن که از صبح تا شب این روزا مشغول اونجاس. البته یکی دو تا خبر بد در مورد نی نی خاله آذین و خاله بهار از دوستای نی ن ی سای تی مامان شنیدم دیروز که کلی بهمم ریخت ... خدا بهشون صبر بده امروزم باز صبح خاله ش ن ل بهم خبر بدی در مورد نی نی تو دلش داد ...   روزای سختیه خیلی سخت .. اصلا دوس ندارم شب بشه و موقع خواب اگه بگم شبا 1 ساعت خ...
31 شهريور 1393

57- تولد مامانی و یه روز خیلی سخت

سلام خوشگل خانومی مامان خوبی دردونه خوبی یه دونه خوبی دلم خوبی گلم ؟؟؟ ای جان مادر به فدای تو عزیز دل بشه ان شالله . خوب دیروز 24 شهریور تولد مامانی بود ولی شما از صبح ساعت 7.5 شروع کردی به اذیت کردن مامانی جوری که هی اشک می ریخت تو اداره می گفت نکنه تاریخ تولدت با مامانی یکی بشه .. تا ساعت 8.5 بیشتر نتونستم تحمل کنم ... تهوع شدید و مدام بالا می آوردم معده درد شدید روده درد شدید و درد رحم .... خدای من افتضاح بود افتضاح از پا انداختم ... همکارا همگی پشت در اتاق مامانی نگراننننننننن ایستاده بودن بنده های خدا روشونم نمی شد بیان داخل منم هی اوغغغغغغغغغغغغغغغ اونم با صدای بلند که اصلا دست خودم نبود ...و کلی اشک  و گریه د...
25 شهريور 1393

56- روز نوشت

  سلام دختر قشنگم خوبی خانومی مامان ؟ قشنگ مامان چطور متوره ؟ الهی که همیشه زنده و سالم و شاد باشی دختر مامانی ... قشنگم بزار یه کم روز نوشت برات بزارم یاد ایام. آهان یادم رفت بگم بابایی برای شما بعد از کلی تنبلی یه اسپیکر خرید البته خیلی کاربردئیه هم چراغ قوه داره هم رادیو هم مموری و هم فلش می خوره هم به وسایل دیگه وصل می شه .. شارژی و برقی هم هست ... البته شکلش زیاد خوشگل نیست از اون عروسکی هایی که مد نظر من بود ولی خوب عالیه عالی تو این چند روز همیشه کنارمه تو خواب و بیداری برای شما آهنگای ملایم و آرام بخش می زارم که ان شالله به آرامش بعد از تولدتم عادت کنی ... برنامه قرآن و ما بقی اعمال هم همچنان دنبال می کنم . ...
22 شهريور 1393

55- درد و دل با عزیز دلم مادر.

سلام خانوم کوچولوی عزیز دل من ... خوبی قشنگم ... خوب بزار اول از کارای دیروز بهت بگم دختر گلم دیروز عصر بعد از کلی معطل کردن بابایی که حسابی من و اذیت کرد رفتیم و کوسنای مبلمون رو دادیم که رنگش و عوض کنن... متاسفانه به خیلی از دلایل نمی تونیم مبلمانمون رو فعلا عوض کنیم . نه من نه بابایی اصلا این مبلارو دوست نداریم وقتیم خریدیدیشمشون دوسشون نداشتیم و تحت شرایط خاص و بالاجبار خریدیدم با تعویض رنگ کوسن گفتیم شاید یه کم تنوع بشه و خونه از خونه خرس قهوه ای یه کم روشن تر .. ان شالله به زودی زود بعد از اومدن شما برکت وارد زندگیمون می شه و مامانی خونه آرزوهاش و می سازه و همه دکوراسیونشم اونجور که دلش می خواد بدون محدودیت انجام می ده ....
19 شهريور 1393

54- نوبت آتلیه و خرید

  سلام عشق  مامانی ... خوبی خوشگل خانومی ؟؟؟ آخ که چقد می چسبه بهت بگم خوشگل خانومی ؟ گل مادر  حالش خوبه ؟؟ مادری امروز طبق روال دو شنبه های دیگه تو اداره مراسم زیارت عاشورا داشتیم و من بازم به نیت شما این  زیارت رو خوندم ...صبحونه چی بود ؟؟؟ آی شکمو ... صبحونه هم تخم مرغ و گوجه و خیار شور ...نوش جانت دختر مومن مامانی نوش جونت کارمند کوچولوی مامانی که صبح زود بیدار می شه که با مامانش بیاد سر کار برای یه لقمه نون حلال ... راستی امروز سر نماز صبح اینقد با حال سکسکسه می کردی ؟؟؟ چی داشتی به خدا جون می گفتی با سکسکه هات خدا می دونه ...   خوب از دیروز بگم که مامانی یه روز خیلی بد رو گذروند .. الحق و الان...
17 شهريور 1393

53- پرنسس مامان کیه ؟؟؟

سلام دختر قشنگ مادر ... الان شما یه دختر 33 هفته ای نازار هستید اینقد این کلمه مادر رو دوست دارم .... یعنی دوست دارم در آینده وسط مامان گفتنات گاهگداری هم بگی مادرررررررر یعنی کشدار بگیا گاهی خودم با خودم تکرار می کنم : مادررررررررررر بگو مادرررررررررررررر   قشنگ مامان  این روزا مامانی زیاد حالش خوب نیست حسابی سنگین شده . خوابیدن نشستن راه رفتن همه چیز همه مدله سخت شده و نفسا به شمارش ... گوشت و بیار د ختری به کسی نگیا مامانی 20 کیلو گامبولو تر شده ... هی وای من کی این وزن  رو بیاره بعد از زایمان پایین. دیروز نوبت دکتر داشتم از این به بعد دو هفته یه بار باید برای ویزیت می رفتم ... فک می کنی تو دو هفت...
16 شهريور 1393

52- تولد بابایی - اتاق دخملی

  سلام قشنگ مامانی ... ای شیطون بلا دیشب از ساعت 4 تا 6 صبخح ورج و وروج کردی اونم شدید تو دل مامانی و موج مکزیکی زدی ... اینقد شدید که خواب به چشمام نیومد ... تازه دیشب ساعت 11 تازه افتادی به سکسکه کردن این دفعه خاله جون دیگه هم بودن و دستشونو با ترس گذاشتن رو دل من و باور کردن که شما سکسکه می کنی ای جان گوشت بشه به تنت مادر ... صبحم ساعت 5 دوباره سکسکه ... نمی دونم چرا اینقد داری سکسکه می کنی ... صبح که با بابایی خواستیم بیایم اداره به بابایی گفتم نگرانتم .. نگرانه این وروج ووروجات . هر چی بهت می گم دختری آروم بگیری بلکه یه کم گوشت بگیره تنت حرفمو و گوش نمی کنی مادررررررررر   11 و 12 شهریور روزای خوبی برای خال...
15 شهريور 1393

51- مبارکت باشه گل دخترم

سلام خانوم خوشگل مامانی ... خوشگل مامان حالش خوبه ؟؟؟ ای جان مادر یه کم حرکتات کم شده که می گن تو این هفته ها به خاطر بزرگتر شدنت و تنگ شدن جات طبیعیه .. مادری من نی نی توپولووو خیلی دوست دارم .. دیدی که برنامه دارم برای هر روزم از صبح تا شب که چی بخورم که برای شما مفید باشه ... دختر گلم حسابی همه چیزایی که مامانی می خوررو شما بخور که توپولی بشه ... گاهیم مثلا دارم یه چیز می خورم می زارمش رو شکمم می گم هام هام کنه گل دخترم .. اینقد بقیه به این خول بازیای من می خندن .. مثل وقتی می رم تو اتاقت شکممو می زنم بالا می گم نگاه کن اینجا اتاق شماس ...   دیروز ظهر بعد از اداره رفتیم سرویس خوابت رو تسویه حساب کردیم . همون موقع که مد...
11 شهريور 1393

50- تو نباشی چه امیدی به دل خسته من

  سلام عزیزه دل مادر سلام خانومی 32 هفته ای من بله شما الان یه دختر طلای 32 هفته ای هستید با قد حدودا 40 سانت و وزن احتمالا 1800 گرم ای جانه مادر ...   خوب یه کم هفته پیش اوضاع روحی مامان و بابا بهم ریخته بود ...یعنی بهم ریختش کردن .. چی بگم به یه عده که همیشه وسط زندگی ما هستن ... همیشه ها     هر چی دارم به مغزم فشار می آرم می بینم که هیچ بحث و گفتمان و دلخوری تو خونه ما نبوده که یه پاش اونا نباشن .... بگذریم .. الان همه چیز خوبه .... درسته خیلی سخت گذشت خیلی خیلی خیلی ولی الان همه چیز آرومه .. پرده اتاق شما هم طبق قول بابایی پیدا شد مامانی درستش کرد و بابایی با هزار بد بختی قبل از رفتن خون...
8 شهريور 1393