نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

91- دردت به جانم ... اولين مرواريداي دخترم و خزيدن

1394/3/20 12:14
نویسنده : مامان نازار
913 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر يكي يه دونه و نازدونه و انار دونه من

عشق مامان... خوبي خوشي ؟؟؟ الان كه داري اينارو مي خونه ؟؟؟ نمي دونم چند سالته ؟كجايي ؟ چه روزو روزگاري داري ؟؟

ولي اين و بدون ... تا ابد تا ابد ... تو هر شرايطي كه باشم و باشي .. عاشقتم.... عاشقققققققققققق

به قول بابالو درد جزاتير لانگرهانست به جزاير لانگرهانسم ...

داستاني داريم با اين بابالوت .. تو خونه راه مي ره و مي گه :

دردت به جانم . دردت به مالم (به زبون كردي مال يعني خونه ... دارايي ) دردت به عمرم . دردت به قلبم

درد چشمات به چشمام . درد دندونت به دندونم . درد پاهات به پاهام .... لاصه همينجور مي گه ...

منم هي با آهنگ برات مي خونم:

دردت به جانم... آرام جانم .. چشم و چراغ خونم روده  يكي يه دونم ...(رود به زبون جنوبي يعني كسي كه خيلي عزيزه )

 

حالا تو يه پست جداگونه شعرايي كه ماماني از خودش هويجوري برات مي خونه رو مي زارم ...

 

خوب نگي ماماني تنبل بوده ها نه عزيز دلم گرفتار بوده اين چند وقت ...

 

خوب يه كم گزارش نويسي كنم....

عزيز دل مادر جمعه 8/3/94 دندوناش زير لثش كاملا سفيد شده بود ... و اين يعني نويد به اينكه به زودي مرواريداي خانم گل من داره در مياد ...

 

12/3/94 خال جان خونه عزيز داشتن به شما تو اشپزخونه يواشكي از مامان غذا مي دادن كه دندوناي شمارو كشف كردن ... و گفتن ايييييييييييييييي بدويد بيايد كه دندون سمت چپ پايين يسنا كاملا تيزيش زير دست مشخصه ...

 

خووووو حالا داستان داشتيم هر كي از راه مي رسيد دستشو مي كرد دهن شما كه دندونات و احساس كنه .. من هي جيغ جيغ كه نكنيد ... دستتون رو بشوريد ....

خلاصه نشون به اين نشون كه شما اين چند وقت كلي داريد نغ نغ مي كنيد . شبا بي خواب شديد مدام غلت مي زنيد و جيغ مي كشيد تو روزم يه كوچولو نااروم .. سر ژل دندون هم پدرمون در اومد تا براي ارومتر شدن درد شما پيدا كرديم تو روز تعطيل از داروخانه هاي شيفت ...

اصلا حاضر نيستيد دندوني يا دندوني هايي كه بايد يخ بزنن رو تو دهنتون نگه داريد سرديش اذيتتون مي كنه

ديگه ناچارا هويج مي زاشتم تو يخچال سرد بشه دستتون مي دادم ....

 

 

 

خوب ... دختر گلي من دندون دراوردنشو خزيدنش رو زمين همزمان شد با م .. دقيقا شب 12/3/94  شما عين اين سربازا كه رو زمين تنبيهشون مي كنن سينه خيز مي رفتيد و هر روز تو اين كارتون ماهر تر ميشيد

ديگه قشنگ تن تن ميريد به سمت اجسام يا پشت سر ماماني ميايد ...

يه كم خطرناك شده ديگه نمي شه ثانيه اي از شما غافل بود ...

عزيز دل مادر از ديشب وقتي به حالت 4 دستو پاي ايستاده نگرتون مي داشتم مي مونديد ولي تا مي اومديد باهاش حركت كنيد مي افتاديد ...

از تاتي كردنم هم خيلي خوشتون مي آد هر موقع تاتي تاتي مي بريمتون غرق خوشحالي و خنده مي شيد ....

 

 

همچنان علاقه به غذا نداريد ... ولي ديروز كلي سوپرايز كردي مامان و ماماني كلي صوات مي فرستاد و شما رو حسابي با كفشدوزك موزيكالت مشغول كرده بود خدارو شكر سوپ رو خورديد شبم ماست ... يعني ماماني از خوشحالي هي دست مي زدو هي صلوات مي فرستاد كلي ذوق مرگ شده بود ...

چرا آخه چرا دختر خوش خوراكي نيستي ؟؟ ها چرا ؟؟؟ ماماني گناه داره با كلي عشق براي شما غذا مي پزه ...

با اينكه گوجه و تخم مرغ رو ديگه به شما نمي دم ولي هنوز پوست صورتتون خوب نشده ... عزيز دل مادر فداتتتتتتتتتتتتت

خوب جشن دندوني گل دخترمو به خاطر امتحاناي پايان ترم دخر خاله هاي محترم مجبوريم بندازيم براي جمعه 29/3/94 كه البته مي شه افطاري چون روز دوم ماه رمضون هم هست ..

خوب من يك عدد مامان گرفتار حالا مي خواد كلي كارم انجام بده دست تنها ...

خدا كنه خوب بشه همه چيز ...

ديشب رفتم از خرازي يه دستگاه نگين زن خريدم ... مي خوام وسايلتون رو بخصوص كفشاتون رو نگين دار كنم... حالا ان شالله بتونم چيزاي خوشگلي درست كنم باهاش...

و اينكه.......

مرديدم از بس تو سايتاي مختلف و اين ورو اونور گشتم دنبال لباس عروس برا عروسي دايي براي شما ....

 

تو شهر ما هم قربونش بريم هيچي پيدا نمي شه و همه چي گرون ...

از ترسم كه همين لباسيم كه هست رو بفروشن ديگه ديشب با بابالو رفتيم و خريديمش ... شما پيش خاله لام  بوديد .. برگشتيم تنت كرديم الهي مادر فدات بشه خيلي بهت مي اومد....

جاننننننننننننننن زبونم نميچرخه بگم لباس عروسيت ... اشكا باز مياد ....

حالا بايد بيفتم دنبال چيزاي ديگه مثل ست كفش و تل و تاج و اين چيزاش ...

قربونت برم ... دلم براي بوي بدنت تنگ شده ...

قربونت برم كه شديد بهم وابسته هستي و تا من و مي بيني گريه مي كني كه بغلت كنم.... عزيزي .... بغض دارم دلم برات تنگ شده .....

پسندها (2)

نظرات (5)

مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
21 خرداد 94 1:39
سلام عزیزم اره روزنامه درسته . خخخخخخخخخ
مامی نسیم❀◕ ‿ ◕❀
21 خرداد 94 1:44
ای جونم مبارک باشه خانومی . ایشا الله جشن فارغ التحصیلیش . دستگاه نگین زن از کجا گرفتی منم موخوام
مامان tt
21 خرداد 94 17:05
سلاممممممممممممممممممممممممم
مامان هدی
23 خرداد 94 12:06
راستی فروشگاه اینترنتی تیساگل چیزای خوبی داره تقریبا من واسه سیسمونی دخترم ی چند دست خریدم کیفتشون واااااااقعا عالی بود. لباس خوشگل عروسی هم داره خیلی شیک باقیمت مناسب
مامان هدی
23 خرداد 94 12:10
عزیز دلم دختر منم مثل دختر شما بد غذاس و وقتی ی چی می خوره از ذوق چشمام اشک جمع می شه . این حس رو خوب اومدی دندوناش هم مبارک باشه