نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

95- بابالو مچکریم

1394/4/2 10:27
نویسنده : مامان نازار
857 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماه دختر یکی یه دونم

آفرین مامان نازم دیشب با اینکه تو طول روز خیلی گریه کردی و اذیت کردی و نغ نغ  ولی ساعت 11.5 شب خوابیدی و. این باور نکردنی بود ....

دیروز ظهر همنگی خونه عزیز جمع بودن اومده بودیم عیادت خاله ا ...لطفا برا خاله جون یسنا گلی دعاکنید ....

و با خال جان گوشواره های شما رو تعویض کردیم .. گوشواره های قبلی چون یه کم بسته بود گوشای شما یه کم زخم شده بودن یه گوشواره حلقه ای کوچولو انداختیم گوشتون... و وای واییییییییییی بچم هلاک شد ..... اینقد که شما گریه کردید ... مادر فدای خودت و گلوله گلوله اشکات بشه نازارررررررررررررررر

بعدم رفتیم پیش خاله جون گلسا گلی هم مامانش برد به خاطر اسهال دکتر ...البته اسهال نداشتا یه کم نگران بودن کع دکتر گفته بود هیچی نیست ...و شیطونیای خاص خودش ...

عزیز جون برای افطاری پلو مرغ درست کرده و من و شما همراه با سهمیه بابالو اومدیم خونه خودمون...

بابالو حدود ساعت 7.5 اومد خونه ...

و گفت تلفنی صحبت کرده و اصلا اونی که فکر می کردیم نبوده و اون دو تا بنده خدا خودشون دروغگو هستن و همه حرفاشون رو از خودشون در آوردن ... من هم خیلی خوشحال بودم بابت اینکه حرفا درست نبوده هم خیلی ناراحت که چرا باید این کارو بکننه ... بابالو مجدد قرار شد به یه بنده خدا دیگه هم جهت رفع سو تفاهم و مشخص شدن اوضاع تماس بگیره ....

و کاملا تو این قضیه از مامانی حمایت کرد ....

من واقعا ازش ممنونم ...اولین باری بود که یه داستان این مدلی رو خوب مدیریت می کنه و نمی زاره به خانوادش آسیبی برسه و مشکلی برای من و خودش و ارتباطمون پیش بیاد ...البته همیشه از سر اینکه کلا حس بد نداره نسبت به یه عده و فکر می کنه خوب مطلق هستن عکس العملی نشون نمی داد . ولی اینبار گویا اینقد حرفا و حرکات بچگانه بوده که بابالو هم متوجه شد ...

همه باید بدونن بنای زندگی من و بابالو شما ریشش خیلی عمیقتر از این حرفاس شاید گاهی روزای ابری تو زندگیمون باشه که اونم 101 درصدش مشکلاته مالیه که اینجوری بروز می کنه وگرنه ما هیچ مشکل اخلاقی و احساسی با هم نداریم و نداشتیم و اینقدر همدیگه رو دوست داریم و اینقدر برای این کنار هم بودن تو این سالا زحمت کشیدیم و می تونم بگم از هر زوجی عاشق تر که  هیچ کس نمی تونه گاهی از رو ظاهرمون عمق محبتی که وجود داررو متوجه بشه ...

خانمل من شما ثمره یه عشق عمیقی.... ان شالله بزرگ که شدی مامانی و بابایی از همون اول اول اولش برای شما همه چیزو تعریف می کنن که بدونید هیچ نیرویی تو دنیا قویتر از عشق نیست ... و من همیشه چه از قبل از بودنتون چه دوران بارداری و همین الان و ان شالله در آینده برای شما یه زندگی عاشقانه و مملو از شادی و لبخند رو از خدا خواستم ...چه کنار من و بابات چه اگه ان شالله روزی از ما جدا شدی و مستقل زندگی جداگونه ای داشتی حالا چه تو غالب ازدواج ان شالله و چه در هر قالب دیگه ای ...ببین چه مامان روشنفکری داری ....نخند.. مگه دختر باید بخنده ؟؟؟ زشته عیبه . دههههه

 

 

به هر حال اینجا رو چون می دونم بابالو می خونه بهترین جای دنیا دونستم برای تشکر ازشون . البته دیشبم تشکر کردم ولی گفتن تشکر چرا من کاری خارج از وظیفه یه مرد برای زندگیش انجام ندادم ... می دونستم حرفایی که دارن می زنن بهت بچگانس

حالا 1-2-3

بابالو مچکریممممممممممممممممممممممم

خو مچکرم دیگه این اولین باری بود که بابالو از من در مقابل خانوادش دفاع کرد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سیمین
2 تیر 94 11:50
مامان نازار اگه امکان داره پست بدون عکس نذارید مادلمون برا یسنا گلی تنگ میشه
مامان نازار
پاسخ
شما لطف دارید خاله سیمین .. ببخشید من شما رو می شناسم ؟؟ یعنی از بچه های نی نی سایت یا گروه های تلگرام و واتس آپ هستید یا اینستا .. یا به صورت اتفاقی اینجا رو می خونید ؟
مسئول سایت نی نی عکس
2 تیر 94 15:09
سلام مامان مهربون عکس این جیگرو برای نی نی عکس بفرست تا جایزه بگیره و کلی خوشحال شه. http://www.niniaxs.ir اگه مایل به تبادل لینک هم هستی لینکمون رو توی وبلاگتون قرار بدید و به ما بگید به قید قرعه به مامان های فعال و معرفی کننده سایتمون جایزه میدیم
مامان نیروانا
3 تیر 94 0:57
سلام. خیلی قشنگ مینویسی. وسط این همه گرفتاری فقط حرف و حدیث رو آدم کم داره آخه یه زن شاغل بچه دار دست تنها با این همه کار خونه و ... چقدر توان داره مگهههه کجاهاییی؟ این حرف ها رو بیخیال. مهد کودک پیدا کردی؟ من زخم معده گرفتم انقدر شبرتا صبح پلن زدم تو ذهنم که چی کار بکنم بهتره. راستی تونستی از دکار راجع به واکسن پنوموکوک بپرسی؟ ضمنن جشن دندونیت واقعن بینظیر بود. نمونه کامل یه مامان همه چی تمومی. یسنا گلی رو ببوس.
سیمین
3 تیر 94 11:15
مامان نازار عزیز من وبلاگ ندارم 10ماهه ازدواج کردم، از طریق وبلاگ نسیم جون مامان ملودی جیگر با وب شما آشنا شدم. اگه گروه تو واتس آپ دارید خوشحال میشم اددم کنید
هدي32
3 تیر 94 12:07
سلام مامان نزار نميدونم چرا نظرات من ثبت نميشن جشن دندوني عالي بود مباركش باشه خيل يعالب بود هميشه به شادي ان شاالله خاله جان يسنا گلي خدا شفا دهد زود خوب بشن بابت حمايت بابالوووووووو هم حسابي تبريك هورااااااااااااااااا مامان نازار وقت بشه برم خانه از طريق اينستگرام عكسهاي ناز يسنا گلي ببينممم
هدي32
3 تیر 94 12:09
راستي يادم رفت بگم بابالو يسنا گلي مچكريمممممممممممم هميشه طرفدار مامان نزار باشيد
مامی فائزه✿◕ ‿ ◕✿
4 تیر 94 4:12
سلام عزیزم ماشالاه دخمل نازی داری خدا براتون حفظش کنه راستی خاطرات بارداریتو خیلیییییی خوب توضیح دادی قشنگ رفتم به اون روزا یادش بخیر