نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

31. کاش زودتر می دونستم جورابای شما صورتی یا آبی؟

1393/2/8 15:10
نویسنده : مامان نازار
239 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قشنگیای مادر

سلام خانوم کوچولوی مامان ...

سلام پسر گل مادر

 

کاش زودتر بدونم شما دختر طلا هستید یا پسر مامان ؟؟؟

جایی خوندم دختر خانوما نیمه گمشده پدر و پسرا نیمه گمشده مادر هستن ؟؟؟

الان من زودتر دوس دارم بدونم شما نیمه گمشده مامانی یا بابا...

ولی دلیل نوشتن الانم هیچ کدوم از اینا نبود....

فقط دلم برات تنگ شد ...همین

دلم خواست باشی ... بغلت کنم و آروم بشم ... برای به آغوش کشیدنت لحظه شماری می کنم .الان بی اختیار بغض دارم و اشک...

دیشب بابایی گفت اگه شما پسر باشی ؟؟؟

من یهو غم عالم اومد تو دلم بی اختیار که اگه شما پسر باشی من حرفای دلم و به کی بزنم . من با کی درد و دل کنم.من با کی شاد باشم و بخندم من از کی در آینده وقتی پیر شدم و اون جوون چیز یاد بگیرم و امورات زندگی پدرو مادر رو بچرخونه .

اخه دخترا این شکلین از یه سنی که می گذره اونا می شن همه کاره خونه اونا دیگه برای خونه و دیزاین ومهمونی ها و همه چیز خونه برنامه ریز اصلی می شن برای خرید کوچکترین چیز مادرا اول نظر دختر خانوماشونو می پرسن و تا اونا اوکی ندن دست به آب سیاه و سفید نمی زنن. دخترا می شن همدم مونس همه چزی می شن پشت می شن پناه  می شن سکینه قلب .ولی پسرا نه همیشه پر شر و شور و بریز و بپاش و ... گوشت و بیار مامانی من از مادر شوهر شدن همیشه عمرم وحشت داشتم شاید ته ته دلم از داشتن پسر به خاطر همین زیاد خوشم نمی آد.

اگه دختر نداشته باشم ؟؟؟کی می خواد بشه آینده من و بابایی .. کی می خواد بشه تمام لبخند دوران پیری من و بابایی....

 

نمی دونم کاش زودتر بدونم جورابای شما عزیز دل صورتیه یا آبی اونجوری دیگه از این همه احساس بد خلاص می شم و با خودم کنار می آم .می شینم سنگامو با خودم وا می کنم و دلم و راضی می کنم . کاش تو سونو ان تی گفته بود که شما دختر طلامی یا پسر گلمی .

نمی دونم گاهیم از این همه حس دختر دوستیم از خودم ناراحت می شم .. می گم نکنه شما پسر باشی و بعدها از خوندن این نوشته ها ناراحت بشی و بگی مامانی دوستم نداشته و دوست داشته من دختر باشم .؟؟؟؟

ولی اگه پسر باشی یه چیز و خوب می دونم . پسرا این چیزا براشون زیاد مهم نیست ... حتی شاید هیچ وقت نگاهی هم به این وبلاگ نکنی ....

 خدایا تمام هستی من فدای یه نیم نگاه شما ... من و نی نی و بابایی به نگاه همیشگی شما محتاجیم ...

تو تمام تنهای  و بی کسی ها همه کسم بودی خدا جون . خدایا نی نی رو به شما می سپارم نگهدارش باش .

الهی آمین

 

نی نی عزیزم حاصل تمام عاشقانه های 10 ساله بابا و مامانی ... تمام عاشقانه هامون فدای یه سلول بدنت عزیز دلم ....

بی حد و مرز دوستدارم دیوانه وارررررررررررر

 

عشقی خوده خوده عشق

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهدیه
8 اردیبهشت 93 15:17
سلام دوست عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
مامان مهدیه
8 اردیبهشت 93 19:59
یه لحظه فکر کردم خودم اومدم نظر دادم!!!! جالبه ها! مامان مهدیه ی دوقلو دار! بانوی عشق و عاطفه این درگیری ها چیه با خودت داری؟ منم روزی که سونو گفت یاسین پسره کلی گریه کردم. اگرچه باباش کلی ذوق کرد با اینکه می گفت فرقی نمی کنه! اما همونطور که گریه می کردم دائم می گفتم خدایا غلط می کنم. تو نبین. اما وقتی اومد عشق بود و محبت. الان هم هست. دختر طلاس اما به این خاطر که تو خودتو می بینی. زحمتایی که خودت واسه مامان بابا و خانواده کشیدی رو می بینی. من رو نمی بینی که جز زحمت برای خانواده م نبودم. با خودخواهی تمام ازدواج راه دور رو قبول کردم و حالا بماند دلتنگی های خودم که حقمه! دلتنگی و دلنگرونی هایی که واسه مامان بابام درست کردم یک طرف دیگه که به هیچ عنوان جایگزین نمی شه. قربون مهربونیات بشم بانو این روزا که فکر می کنم می گم اگه دخترم مثل من باشه چی؟ باور کن از ته دل می گم دختری مثل خودم نمی خوام. من هیچ کاری برای پدر مادرم نکردم. و می شه توقع داشت دختری بهتر از خودم هم از خدا بخوام؟ قربونت بشم بانو! همه نمیشن تو! متاسفانه ذات آدمی طوریه که خیلی دیر می فهمه مادر پدر براش چه کردن! اونوقت که خودش مادر شه! اما از شوهر مامان دوستم بگم که بهش می گم پسرم اگه تو همه صفات، مامان دوستیش به تو ببره برای من و دنیام کافیه! بانوی عشق و عاطفه تو مادری و هیچ فرقی تو محبتت نیست برای دختر و پسر. پس اینقد خودتو اذیت نکن! سالم باشه و صالح بشه. اینه که دنیا و آخرتتو می سازه. قوی باش بانو. من یاسینم رو قد همه ی خوبی ها دوست دارم. حتی گاهی فکر می کنم نمی تونم بچه های بعدیم رو قد یاسین دوس داشته باشم. خودتو اینقد درگیر نکن. تو مادری و محبتت دریا!
مامان منصوره
9 اردیبهشت 93 1:21
سلام عزیز دلم،خوبی،دلم واست تنگ شده،چند روزی بود نتونستم بیام وب، اااااااااااااااااااای جونم،من عاشق دختر بودم،وقتی رفتم سونو،سعید ازم پرسید دوست داری چی باشه گفتم سالم باشه،ولی خدا تو دلم بود،میدونست چی میخوام،وقتی رفتم داخل،دکتر گفت،دستشو میاره بالا النگو میخواد،ای جان دلم میخواست با اون وضعم بپرم هوا، ولی توکل به خدا فقط سلامت باشه،ولی احساسم میگه نی نیت دختره,اااااااااااااای جان، ع