نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

29- 13 هفته و 3 روزگی

1393/2/1 8:54
نویسنده : مامان نازار
241 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عشق مامانی خوبی عزیزه دلم .

مامانی امروز صبح زیاد حالش خوب نیست . به صورت وحشتناکی یوبس کرده و این باعث حالت تهوع بیشترش می شه هر چی کارای مختلف  هم هست انجام داده یه پودر هم هست خانوم دکتر داده که با آب قاطی کنه و بخوره و اونم هیچ فایده ای نداشته ....

امروز صبح خاله حجیه یه خبر بد در مورد یه بنده خدایی بهم داد که الان بردنش بیمارستان بستریش کنم ... ما بقی ماجراها بماند تو دل خون مامانی ... فقط اینجا نوشتم که یادم باشه .....

روز شنبه اداره بابایی برای روز زن مراسم گرفته بود که مامانی به خاطر وضعیتش با تاخیر رفت و لیبابایی چون یه سری کارارو باید انجام می داد زودتر رفت. مراسم خوب و شادی بود و پذیرایی و شام هم زرشک پلو با مرغ که دیگه شد ساعت 1 که اومدیم و خوابیدیم .

 

1 شنبه 31/1/93 سالروز تولد خانوم فاطمه زهرا بود . روز زن و روز مادر ...

تبریکات مختلفی از طریق اس ام اس و تلفنی و حضوری فرستادیم و دریافت کردیم ولی قشنگترین و سوپرایز ترین تبریک اس ام اس خاله حجیت بود که وقتی تو مراسم بودیم از طرف شما نوشته بود ....

 

بزار متن اس رو برات بنویسم ....

سلام، مامان جونم چون من سواد نداشتم به خاله جونم گفتم روز مادر رو به شما تبریک بگه . به قول مهسا جونم شناسنامه رو بیخیال محل تولد من آغوش پر مهر توه ببخش من و از اینکه اذیتت می کنم. دوست دارم مامانی * پسر گلت*

 

این خاله حجیه خیلی دوست داره شما گل پسری باشی ....به صورت وحشتناک ...

 

من تشکر کردن ازخاله جون و در جواب تشکرم باز این اس رو نوشت :

مامان جونم خالم و درست 1 ساعت و ربع  کلافه کردم خیلی چیز هی تند تند میگفتم که بنویسه و پیام چند رسانه ای میشد . خالم نشنوه ها خودتون می دونید که خالم زیاد سر از کامپیوتر و این چیزا در نمی آره . پریسا جونم که میگن اخلاقش بده کمکش نمی کرد حسابی داغون شد بنده خدا

 

باز من جواب خاله جونت و دادم یعنی با شما داشتم حرف می زدم .

و خاله جونت باز اس داد از طرف شما که ....

نه خاله جونم خودش گفته می خواد من و ببره فوتبال زمین چمن و مدرسه فوتبال ثبت نامم کنه بعدش بزرگتر که شدم خاله جونم و سوار ماشین کنم دور دور بدم که حوصلش سر نره . تازه دختر خاله پریسلا جونم (چاپلوسما) رفته امشب یه قمقمه آبی ورزشی برا خاله ورزشکارم خریده .

 

خلاصه کلی خاله جونت من و سوپرایز کرد .

روز 1 شنبه هم به مناسبت روز تولد خانوم فاطمه زهرا شیرینی آوردم اداره و بی همکارا پخش کردم اداره هم بستنی مگنوم خرید برای همه ...

از طرفی از شیراز هم کادویی من و فرستاده بودن 350 هزار تومن کارت هدیه هر سال ربع سکه بود امسال نقدی بهتر چون از پول سکه بیشتره ....یه کیف خیلی خوشگل کولی که داخلش یه سری خوردنی گذاشته بودن با یه کتاب آشپزی از رزا منتظری  که مباغش 40 هزار تومکن بود فک کنم خودهاون کیف و محتویاتش 100 هزار تومنی شده بود .

کاش من از سال اول سکه های اداره بابایی و اداره خودمون رو خرج نکرده بودم . الان دو سالی هست که دارم نگهشون می دارم برای آینده شما ....

راستی اداره بابایی هم ربع سکه دادن که بابایی تقدیم کرد البته از نظر من تقدیم شما کرد مامانی من ... باز می خواستم بنویسم خانومی من

ان شالله که با هدیه های روز مادر مادرت بتونی بعد از بازنشستگی مامانی یه کار مفید بکنی برای خودت عزیزم .. و به دردت بخوره .

همه وجوده من برای شما . تک تک سلولای بدن من برای شما .عشقه مامانی عشق

دیشب به قوله بابایی رفتیم خونه عزیز گلسا بازی کنیم . ای جان خاله اینقد عزیزه حموم کرده بود خوشبو و عزیز شده بود مگه بابات بغل من دادش همش بغل خودش بود .

جمع همه جمع بود برای عزیز یه کفش طبی خوشگل خریده بودیم . برای خاله عطر و برای اونیکی خاله هم یه تقویتی مارک اورال خریدم برای ابرو و مژه .

برای عزیز جون کرمانشاهی هم نقدی برای بابا جونیت کارت به کارت کردم که براشون کفش بخرن به سلیقه خودت عزیز جونت ...

مبارکشون باشه . شام هم فلافل خوردیم ...

فلافل جنوبی به به .....

دیروز تلفنی با عزیز جون کرمانشاهی صحبت کردم ... عمه جون بزرگههم تماس گرفتن و بابا جونت هم باهام تماس گرفتن و تبریک گفتن ....

دلم خواب می خواد ... یه خواب زیاد یه خوابی که مثلا 10 شب بخوابم 10 صبح بیدار بشم .....

 

خدا کنه این مشکل یوبس خوب بشه خیلی اذیتم .... دیگه راهی نیست که امتحان نگرده باشم ....

دوست دارم .. به خاطر شما بگن کوه رو هم جابجا کن می گم ای به چشم...

شما خوب باش شما سالم باش من از خوبی شما خوبم ....

تمام خوبی های دنیا برای شما بدی هاش برای من ...

عزیز دل مادر

عشقی خوده خوده عشق

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان منصوره
2 اردیبهشت 93 9:58
سلام عزیزم خوبی،والا میدونم چی میکشی یبوست تو بارداری خیلی بده اونم اینکه نمی تونی هر دارویی رو بخوری،من که دیونه میشدم هر 3 یا 4 روز یه بار،هر چی میخوری انگار بد تر میشی،عزیزم آلو رو شب خیس کن،صبح ناشتا آبشو بخور،بد تو روز میتونی آلو هاشم بخوری ،تو غذا بریز،سوپ هم خوبه،کیوی هم خوبه،راستی داری میخوابی شیر ولرم بخور،صبح ناشتا یه لیوان آب ولرم نه خنک،امیدوارم بهترررررررررررر شی عزیز دلم،
مامان منصوره
3 اردیبهشت 93 15:09
سلام عزیزم،شما همیشه به دخملی من لطف داری،عزیزم در د رحم شبیه درد پریودی،زیر شکم درد میگیره،مثل انقباظ دوره پریودی دردش مشخصه،کلا چیزهای سرد نخور،شیر سرد،آب سرد،بیشتر باعث یوبس شدن میشه،ایشالله وقتی بیاد همه چیز یادت میره،
مامان نازنين
8 اردیبهشت 93 13:02
انشاالله به سلامتي .فكرمي كنم ني ني تون دختر باشه .
مامان نازار
پاسخ
ممنون مامان نازنین کاش ادرسی از خودتون گذاشته بودید ..... احساسه خودمم اینه که نی نی دختر طلاست ... سالم باشه ان شالله