نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

42- عاشقانه های من و دخملی

1393/5/21 8:21
نویسنده : مامان نازار
256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانوممم - سلام قشنگ مامان - سلام نازگلم - سلام دنیای مامانی

خوبی عزیزم ؟؟؟ خوب شما امروز 29 هفته و 3 روزتون شده ... 29 هفته و سه روزگیت مبارک مامانی قشنگم ...

 

نازارم شما الان حدودا باید 37-38 سانت قدتون و حدود 1 تا 1200 وزنتون باشه ... ای مادر فدای اون گرم به گرم و میلیمتر میلیمتر وجودت بشه .

خوب از این روزا بگم که ... قرار بود امروز بیان برای رنگ کردن اتاق شما که به خاطر مرخصی نداشتن بابایی افتاد برای 5 شنبه و جمعه .

از نی نی  ب ا ف ت هم یه سری لباس و ست آتلیه و پاپوش و گل سر براتون سفارش دادم

از چند تا سایت هم دنبال خرید فرش اتاق متفاوت برای شما هستم .. شاید طرحشو خودم دادم . چون فرشای عادی داخل بازار رو دوست ندارم .

از یه دوست هم از ن ی ن ی سا یت برای شما پتوی کارترز و یه سری خشک کن خریدیم که خیلی رنگشو دوست دارم وای فک کن شما تو بیمارستان تو این پتو ای جان.....

خوب دیروزم با بابایی رفتیم و برای شما دخمل نازم کالسکه  گراکو  خریدیم

البته بابایی در اقدام ناباورانه این کارو کرد اخه همیشه با خرید خیلی چیزا مخالفه ولی اعتراف کرد از اون روزی که دختر عمه شما رو بغل کرده و رفتن بازار فهمیده چقد بچه بغل کردن تو بازار هم برای بچه اذیته هم برای بابا و مامان ....

اینم عکسش که از یه سایت در آوردم البته کریر شما این مارک نیست  برای شما کریر بیس دار که به عنوان صندلی ماشین هم بشه ازش استفاده کرد مارک چیکو خریدیم .

مبارکت باشه خانومی من و به شادی ازشون استفاده کنی. البته اون زمان هنوز این کریر رو ندیده بودم وگرنه صد درصد با کالسکت ست می کردم و این رو می خریدم.

 

خوب قشنگم این روزا ، روزای من و بابایی پر شده از شما ....من تا حوصلم سر می ره یا حالم بده به بابایی می گم بیا برام فصه دنیا اومدم دختر گلمون رو بگو ....

بابایی هم شروع می کنه ... که الان یه روز مونده به دنیا اومدن ناز دخترم همه کارامون رو انجام دادیم .. مامان بزرگ و بابا بزرگ وعمه ها اومدن خونمون خاله جونت هم از تهران اومده همه خونه ما هستن و ...

صبح می رم نون می خرم آش می خرم همه صبحونه می خورن ... شما رو با اسپند  و تشریفات از زیر قرآن رد می کنیم ... البته هی من وسطش می گم با جزئیات بگو با جزئیات بیشتر .. بعد حتی بابایی می گه چه لباسی می پوشه کی باهامون می اد کی تو چه ماشینی می شینه ...

خلاصه اینقد می گه و می گه تا شما دنیا می آی ساعت ملاقاتی می شه ... فرداش می شه ترخیص می شیم .. می ایم خونه

کل داستان رو با جزئیات می گه و من هی وسطش باهاش حرف می زنمو و کارارو اصلاح می کنم ...

این شده روزگار قشنگ ما با حس قشنگ بودن شما .. گاهیم وسطش اذیتم می کنه ....

هی قیافشو بچگونه می کنه ناز می کنه  ، بغض می کنه که من نمی تونم دخترمو یه روز نبینم نمی شه منم باشم پیشتون و بمونه بیمارستان .....؟؟

الان که دارم اینارو می نویسم واسه شما، شما خودت و گلوله کردی سمت راست بدن مامانی و قلمبه شدی ...

ای فدای قلمبه شدنت مادر ...

دیشب موقع خواب تمام مدت داشتی با پاهات به کلیه چپ مامانی لگد می زدی . بابایی دستشو گذاشته بود هی قربون صدقت می رفت می گفت انگار پاهاشو داره می زاره تو دستام ... انگار پاهات و محکم به هم داشتی می مالیدی ...

صبحم که از خواب بیدار شدم برای پنجمین بار سکسکه کردی و با هر سکسکه این بار سرت و قلمبه می کردی انگار اذیت بودی .. ولی خدا رو شکر زیاد طول نکشید و مامانی بلند شد که آماده بشه برای اداره اومدن .

همه چیز اینجا خوبه و ملالی نیست جز بغل گرفتن شما ... ولی شما هم دختر خوبی باش و قول بده سر وقتی که باید چشمای قشنگت رو تو این دنیا باز کنی بیای بغلمون و عجله نکنی ...

خیلی به خاطر وضعیتم نگران این موردم . خدا کنه همه چیز طبق روال عادی پیش بره

ان شالله

توکلت علی الله

دیروز با بابایی رفتیم پرده برای ورودی در و فرش برای شما و پیش بند برای گ ل س ا گلی خریدیم البته در کنار کالسکه شما ولی مامانی همش تو ماشین اونم با وضعیت کاملا محتاطانه ولی خوب اخرش کلی ترسیدم یعنی گفتم تموم شما دنیا اومدید از بس دلم درد می کرد. من اصلا از نماشین پیاده نشدما و همه کارارو دورادور نظارت می کردم از تو ماشین نهایت تا مغازه فرش فروشی که سر خیابون بود و 5 دقیقه رفتیم و بر گشتیم

راستی هر روز من و شما و بابایی با هم بازی نور و تاریکی می کنیم با چراغ قوه . بعدش هم ماساژ بعدشم من برای شما لالایی می خونم ....

یه سری لالایی و شعرم برای شما دانلود کردم یه سری هم آهنگ بی کلام

برنامه  قرآن کریم با ترجمه رو گوش کردن تو اداره هم روزانه سر جاشه ..... همینجور گوش دادن به اذان  و کلی کارای قشنگ روزانه دیگه با شما و خوندن قرآن به صورت شعر و خوش آهنگ که هر روز صبح که مامانی داره آماده می شه برای اداره اومدن سوره های توحید حمد - کوثر - فلق - ناس - ایه الکرسی - ان یکاد - والعصر و همینجور صلوات رو برای شما با اهنگ خوشگل می خونم ... و هر روز صبح از یزر قرآن رد می شم برای بیرون رفتن از خونه و قرآن رو می زارم رو شکمم که شما هم ببوسیش...

ان شالله همیشه زیر سایه خدا و اهل بیت و قرآن بزرگ بشی مادری

می بوسمت و بی صبرانه منتظر اومدن ماه مهربون مهرم ....

دختر مهر ماهی من ..

عشقی خوده خوده عشق

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان منصوره
22 مرداد 93 11:24
سلام عزیززززززززززززز دلم،مبارک بااااشه،چقده نازن،ایشالله سرویس عروسی واسش بگیری،ای جان چه حالی میده مگه نه، باز رفتی خریذد خواهری؟قرار بود مواظب خوددددت بااااااااااااشیها،
مامی نسیم ✿◕ ‿ ◕✿
23 مرداد 93 11:29
ای جونم وقتی نوشته هات و میخونم که هر دوتون اینهمه منتظر ورودین خیلی خوشحال میشم . خوشحالم و نینیتون مامان و بابای به این خوبی داره انشا الله خدا خانواده سه نفریتونو در پناه خودش همیشه حفظ کنه . گلسا کی هست ؟ دختر خواهرته یا اینکه بالاخره اسم و انتخاب کردی خانوم خنوما ؟ یه سوال دیگه هم دارم نازار یعنی چی ؟
مامان نازار
پاسخ
سلام عزیزه دلم چقد سخته که قسمت نظرات ملودی خانومی رو بستی و فعال نیست ...اخه کجا بنویسیم .... خدا کنه ایمیل رو چک کنی عزیزم .... گلسا اسم نوه خواهرمه .. من دختر خواهرم ازم 2 سال کوچولوتره و ماه بعد از عروسیشون خیلی غیر منتظره و ناخواسته نی نی دار شد ... الان گلسا 4 ماهشه ... البته من اسم گلسا رو خیلی دوس دارم و خودم اسم گلسا رو برای گلسا گلی گذاشتم و همه هم دوس داشتن و قبول کردن ... حالا سر اسم دختر خودم شده ببو گلابییی نازار یه کلمه کردیه وقتی می خوان کسی رو ناز بدن بهش می گن نازار منم عادت کردم از بس شنیدم این کلمه رو ... مثلا وقتی می خوام از کسی تعریف کنن می گن خیلی نازاره یعنی ناز داره خوشگله عزیزه و این جور چیزا به نی نی ها هم معمولا قبل از تولد و دونستن اسمشون حتی بعدشم می گن نازار
منصوره
23 مرداد 93 12:22
سلام عزیزم ایشالله که همیشه خوب باشی،مبارکش باشه ایشالله سرویس عروسی که خودش انتخابش کنه،خواهری جون تا بزرگ بشن کلی چیز عوض میکنن،اصلا اینا چیزهای نیستن که این فسقلیها بخوان استفاده کنن،بیشتر با دیک و قاشق و چنگال، واقعا هم کالسکه استفاده نمیشه،یعنی الن که اصلا استفاده نکرد،اصلا نااااااا،کالسکه رو با خودمون میبردیم بیرون توش نمیموند،بع یه دست کالسکه یه دست خانوم خانوما، خواهرمم خوبه،رفت تو 5 ماه،
مامی نسیم ✿◕ ‿ ◕✿
24 مرداد 93 14:57
اره گلم خودم هم فر کردم که ممکنه کردی باشه و معنای نازدار اما خواستم مطمئن بشم .