5

سلام قشنگیای مادر . خوبی عزیز دلم . خوبی من فدای اون چشمای قشنگت.

اول بزار چند تا خبر بدم بهت ....

اول اینکه عمو روح اله و زن عمو لیدا نی نی دار شدن. روز دو شنبه بهمون خبر دادن الان زن عمو حدود 42 روزش هست. به سلامتی ان شالله مبارکشون باشه .

اگه شما الان تو دل من باشی که هستی صد درصد اختلاف سنیتون با پسر عمو روح اله می شه 2 هفته .

خاله مهرنوشم خیلی حالش بده مدام می برنش دکتر و بیمارستان خدا کنه نی نی زودتر دنیا بیاد چون خیلی داره اذیت می شه و زجر می کشه.

به خاطر علی عامو و کاراشم همه تو این روزا حاله خوبی نداریم هیچ کدومممون.

دادگاه تصادف ماشینمون هم هر روز یه داستان جدید پیش میاره . خیلی داریم اذیت می شیم به خاطرش . خدا کنه زودتر تکلیفمون مشخص بشه خیلی ضرر مالی کردیم تو این مدت.

یه کم اوضاع مامانی خوب نیست اوضاع روحی منظورمه . تنها دلخوشی این روزای مامانی شمایی . حسه قشنگی که از بودن شما تو وجودم دارم.

دیشب با بابایی رفتیم لب دریا و فلافل خوردیم اینقده سرد بود یخ کردم ... حالا دنیا که بیای می بینی که من وبابا هیچ ساندویج ناسلامی مثل سوسیس و کالباس نمی خوریم نهایتش فلافل یا  کتلت. ان شالله شما هم نی نی حرف گوش کنی باشی.

بعدم خامه ای خریدیم رفتیم پیش خاله مهرنوش . یه کمم دایی علی قاطی پاتی گفت منم یه کوچولو در سکوت ناراحت ....

راستی نت خونه بالاخره وصل شد و خط تلفنمون راه افتاد ... هورااااااااااااااااااااا

روز سه شنبه با بی بی چکی که برای پارسال بود رفتم یه ازمایش دادم. منفی بود یعنی اگه تو نور خیلی شدید می گرفتی یه ردی مشخص بود ولی همونم خیلی من و خوشحال می کرد.

خاله های نی نی سایتی گفتن امروز برم حتما آز خون بدم ولی من آمادگیش و ندارم حالا می زارم برای فردا یعنی 5 شنبه . البته بابایی الان گفت برای دادگاه باز باید بریم خورموج . تا ببینم خدا چی می خواد .

این پست و رمز دار می کنم تا بابایی فعلا نخونه اخه می خوام سوپرایزش کنم با خبر بارداری .

هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

تو عزیز دله منی ... تو تمام دنیای منی ....تو تنها دلیل نفس کشیدنه منی مامانی .

عشقی خوده خوده عشق