53- پرنسس مامان کیه ؟؟؟
سلام دختر قشنگ مادر ...
الان شما یه دختر 33 هفته ای نازار هستید
اینقد این کلمه مادر رو دوست دارم .... یعنی دوست دارم در آینده وسط مامان گفتنات گاهگداری هم بگی مادرررررررر
یعنی کشدار بگیا
گاهی خودم با خودم تکرار می کنم :
مادررررررررررر بگو مادرررررررررررررر
قشنگ مامان این روزا مامانی زیاد حالش خوب نیست حسابی سنگین شده . خوابیدن نشستن راه رفتن همه چیز همه مدله سخت شده و نفسا به شمارش ... گوشت و بیار د ختری به کسی نگیا مامانی 20 کیلو گامبولو تر شده ... هی وای من کی این وزن رو بیاره بعد از زایمان پایین.
دیروز نوبت دکتر داشتم از این به بعد دو هفته یه بار باید برای ویزیت می رفتم ...
فک می کنی تو دو هفته مامانی چقد اضافه کرده بود ؟؟؟
بله باعث آبرو ریزی من به جای 1 کیلو 3 کیلو اضافه کرده بودم .... همش تقصیر عزیز جونته .. از بس مدامغر می زنه بخور بچت توپول شه ... بخور جون بگیره .خونه خودمون بودم همیشه نرمال می اومدم بالا ولی هر دفعه به خاطر استراحت مطلق اومدم خونه عزیز جون این مدلی شدم .
البته یه چیزم هست 1 کیلوش کاذب بود از بس دیروز پر خوری کردم عزیز جون یه پلو میگو دبش درستیده بود هی من خوردم هی من خوردم ...تازه تا ساعت 8.5 که رفتم دکتر کلی چیز میز دیگه هم خوردم نمی دونم چم شده بود دیروز .. کلی گریه کردم .. از اداره که اومدم خونه شده بود ساعت 3.5 خیلی حالم بد بود همکارم ماموریت بود نمی تونستم زودتر مرخصی بگیرم .. سر ناهار قهر کردم و گریه ... بعدش دوباره گریه اینقده روز بدی بود همش دل مامانی الکی بارونی می شد بیخود بیخود . هی بقیه می اومدن نازمو و می کشیدن ... دختر بدی شده بودم ... البته مامانی رو درک کن فشار خیلی روم زیاده یه روزایی کم میارم .. دعوا نمی کردما همینجور اروم اروم و بی صدا اشکام می اومد پایین بی دلیل .
فک کنم دلم داره بهونه بغل کردنتو می گیره کاش این 9 ماه 2 ماه بود ....
خلاصه خانوم دکتر دو تا خبر خوب هم بهم داد ... اول اینکه اتاق عملای بیمارستانش رو گذاشتن شنبه و 1 شنبه و دو شنبه و این یعنی اگه شما دختر عجولی نباشی من می تونم تاریخ زایمانم رو برای 27 مهر تنظیم کنم
که شما دختر مهری ماهی من متولد 27/7 باشی که تاریخ تولدت خوش آهنگ باشه و بعدم اینکه نوع عمل قبلا فقط بی هوشی بود به دلایلی برای بیمارستان الان گفت بی حسی هم می تونیم انجام بدیم ...
من دیروز کلی خوشحال بودم هم برا تاریخ هم برای بی حسی گرفتن ... آخه دوست دارم اگه شرایط فراهم نشد و نتونستم زایمان طبیعی کنم ... آخ که چقد دوست دارم زایمان طبیعی کنم ولی کو حامی همه می ترسوننم و دعوام می کنن تا می گم زایمان طبیعی ... اونجوری با بی حسی می تونم لحظه دنیا اومدن شما رو ببینم و حس کنم نه اینکه دراز کش بیهوش... برام خیلی مهمه که اون لحظه هوش داشته باشم و درکت کنم و صدای قشنگت رو بشنوم ...
ای جان مادر.......
عشقی خوده خوده عشق