نازار مامان و بابانازار مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

عشقی خوده خوده عشق

93- جشن دندونی و افطاری دختر گلم

1394/3/30 13:02
نویسنده : مامان نازار
1,981 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر یکی یه دونه مامان

الهی مادر فدای اون مرواردیای قشنگت بشه  که گاهی موقع شیر خوردن مامانی رو محکم گاز می گیری و مامانی کلی دردش میاد ...

فدات شم نمی دونی یه حسی دارم انگار دیشب که مهمونا رفتن خدا محبت و عشقی که از شما تو دلم گذاشته بود و بی نهایت بود اون بی نهایت و دوباره کرد به توان بی نهایت ... جوری که اصلا نمی تونستم یه لحظه ازتون دل بکنم ....

با اینکه حسابی خسته بودم و کمرد و دست و پام درد می کرد کلی برای خوابوندم شما با عشق ... یعنی خوابیدیدا ولی باز تو بغل شما رو نگه داشتمو نگاهتون کردمو و قربون صدقه

الان بغض دارم .. دختره یکی یه دونم دلم برات تنگ شده مادری ...

خوب از جشن شما بگم .. که تقریبا همه کارارو مامانی تک و تنها انجام داد . آخرین خریدارو روز 4 شنبه انجام دادیم و سفارش کیک دادیم و شب بدو بدو من شروع کردم به تمیزی خونه

5 شنبه هم به کار جمع و جور .ردن و تمیزی خونه گذشت البته ریز کاریای لباس شما و گلسا و کارای تمتون هم بود ...

بابایی هم 5 شنبه روزه بود و باید هوای ایشونم می داشتم و شما هم حسابی از خجالت ما در اومدید و نغ نغ

یعنی هم شما رو باید نگه می داشتم هم کارامو انجام می دادم اونم دست تنهااااااااا

جمعه صبح شما و بابایی که خواب بودید ساعت 7 من بااینکه دیشب تا دیر وقت نزاشته بودید بخوابم بیدار شدمو کاریا تزیین خونه رو تنهایی انجام دادم ...پارچه ها رو اتو کردم تزیینات و چسبوندم بادبادکارو باد کردم .. بابایی که بیدار شد تعجب کرده بود هی می گفت کو دستگاهی که بادبادکنکارو باد کردی .. باورش نمی شه کار فوته  فوت آقا جان...

 و شما باز نغ نغ ...یه کم بابایی خلاقیت به خرج دادو در مقابل مخافت من تو سبد به شما حیره بادوم داد بعدم شما برنامه عمو پورنگو نگاه کردی و کلی ذوق زیاد تلویزیونی نیستی و منم دوست ندارم نگاه کنی ... خلاصه غذا هم که قربونتون برم با بابالو روزه گرفتی فدات شم ...

تقریبا بدو بدو تمام کارارو انجام دادیم هم شخصی هم کارای جشن ...

خال جان حدود ساعت 6.30 اومد خاله م هم 7.5

بابایی هم از ساعت 7 رفتن دنبال کارای بیرون و آوردن کیک ...

کم کم همه مهمونا رسیدن ...

و گلسا گلی هم سر افطار

بدو بدو سفره پهن کردیمو و تمام مدت من سر پا بودم همش مشغول سرویس دهی اونم با عجله که نکنه کسی اذیت شه یا چیزی کم باشه ...

خلاصه همه خوششون اومد از همه چیز مراسم و کلی هم زحمت کشیدن و کادوهای خوشگل برای شما آوردن ...

ممنون از همگی

گلسا گلی و شما لباساتون رو شبیه هم درست کرده بودم هزار ماشالله به وروجک خاله تا تونست شیطونی کرد ....

خاله ا  هم الهی من بمیرم .. خواهره گلم اصلا حالش خوب نیست و حسابی هممون نگرانیم ... کلی آزمایش داده و خدا کنه هیچی نباشه .. تمام مدت تو اتاق شما دراز کشیده بود ... خواهر گلم دردات بیاد برا من که نبینم اینجور یه جا خوابیده باشی ....دوست دارم ....

خوب اول از همه قنادی زیتون متاسفانه نوشته ای که بهش داده بودم و کلی هم تاکید داشتم رو ننوشتن رو کیک شما و من کلی ناراحت شدم

قرار بود این روزی کیک نوشته بشه

یسنا گلی ما :

رویش اولین مروارید لبخندت مبارک     12/3/94

و همینطور یه سری از کارارو برای گلسا گلی هم انجام دادم .. یعنی یه سری از متنا و عمسا برای تبریک به گلسا گلی بود که تفاوتی بیتن شما و ایشون نباشه و از طرف شما هم یه کادویی خوشگل به گلسا گلی دادیم البته یه عروسک خوابیده تو گهواره که جفتتون دارید ازش

 

مامانی و بابایی و دختر نغ نغو

همه دختران خواهر من .... فدای تک تکتون ... دوستون دارم ... اون وسطی مامان  گلسا گلیه نوه ارشدمون ... بقیه کم سنن و مجرد

فدای خندیدنت بابالو دالی موشه بازی باهات می کرد شما هم می خندیدی

مادر فدای خنده های نازت عروسک

 

ماهی کوچواوی مامان باز که دهنت بازه ....

 

آخر شب بعد از رفتن مهمونای عزیزمون

 

 

شما و گلسا گلی بغل بابابزرگ گلسا گلی هر دو جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ

شما و گلسا گلی بغل بابابزرگ گلسا گلی هر دو جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ. بابابزرگ گلسا گلی پسر عموی مامانی می شه . میدونی که گلم

 

گلسا گلی مشغوله  ... نه نه فضولی ابدااااااااااا

 

 

کیک قبل از برش

تزیینات خونه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لباس گلسا گلی

لباس یسنا گلی

 

یسنا گلی بعد از حمام روز جمعه

خو مگه چیه منم مثل مامانم عمو پورنگ دوس دارم ...

اینم مدل جدید صندلی غذای بابا ساز

 

ا وااااااااا دختری بیا من و بخوررررررررررررررررررررررر (مدل زیبا تو فیلم شمعدونی) اخمتو قربون به کی اخم کردی ؟

خودااا خودا دندوناشو موش نخوره

 

الهیی فدای روسری سر کردنت ... ساعت 1 دیشب

اتاق یسنا گلی این چند وقته به خاطر کارای جشنش این مدلی بهم ریخته بود و مامانی مشغول کار

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان هانیه
30 خرداد 94 13:31
سلام عسلی خاله مروارید خوشگلت مبارک باشه
سیمین
30 خرداد 94 17:54
إی جونم مبارک باشه ان شاالله که همیشه مرواریدات سفید و سالم باشن
مامی نسیم ✿◕ ‿ ◕✿
31 خرداد 94 2:46
الهی همه چی عالی ..... افرین مامان نازار ....... ایشا الله دندونات همیشه سالم باشه عزیزم و باهاش مامان و حسابی گاز گاز کنی .من از بس عاشق گازم که ملودی هم یاد گرفته دستش و میاره میازرهخ دم دهنم و میگه گاز بگیرم خخخخخخخخخخ بچه ام میخواد مامانش حسابی حال کنه