93- جشن دندونی و افطاری دختر گلم
سلام دختر یکی یه دونه مامان الهی مادر فدای اون مرواردیای قشنگت بشه که گاهی موقع شیر خوردن مامانی رو محکم گاز می گیری و مامانی کلی دردش میاد ... فدات شم نمی دونی یه حسی دارم انگار دیشب که مهمونا رفتن خدا محبت و عشقی که از شما تو دلم گذاشته بود و بی نهایت بود اون بی نهایت و دوباره کرد به توان بی نهایت ... جوری که اصلا نمی تونستم یه لحظه ازتون دل بکنم .... با اینکه حسابی خسته بودم و کمرد و دست و پام درد می کرد کلی برای خوابوندم شما با عشق ... یعنی خوابیدیدا ولی باز تو بغل شما رو نگه داشتمو نگاهتون کردمو و قربون صدقه الان بغض دارم .. دختره یکی یه دونم دلم برات تنگ شده مادری ... خوب از جشن شما بگم .. که تقریبا همه کارارو ماما...
نویسنده :
مامان نازار
13:02